۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

حفظ نظام



بنام يزدان پاک
حفظ نظام
روز گذشته هفتم آبانماه 88 ، محمدعلی عزيزجعفری فرمانده سپاه در اروميه اظهار داشته ؛ حفظ نظام ( رژيم ) از نماز هم واجبتر است .
اظهارات اين ميرغضب و سردار فاتح اسلام ، دو تحليل دارد . اول تحليل در حوزه سياسی و دوم تحليل در حوزه دينی .
تحليل سياسی :
او بخوبی درک کرده که رژيم اسلامی حاکم ، بکلی مشروعيت ملی خود را از دست داده و خطر سقوط هر لحظه آنرا تهديد ميکند . اين نشانه و خبر خوبی برای آزاديخواهان و عدالت پيشگان است . رژيمی که ميتوانسته با هزينه اندکی ، جنايات پيشين خود را جبران کند و درستکاری پيشه نمايد ، بار ديگر به ستيزه جوئی و ددمنشی پای فشرد .
تحليل در حوزه دينی :
وقتی به قرآن يعنی کتاب اصلی مسلمانان که ادعای نزول آنرا از آسمان دارند ، مراجعه ميکنيم ؛ در سوره حديد عبارت بيست و پنجم ، هدف از برانگيخته شدن پيامبران را برپائی قسط ( عدل ) بيان کرده .
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ
ترجمه : به راستی [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند .
صرفنظر از فقدان اصالت اين کتاب و فقط به اين دليل که آن ميرغضبان به اين کتاب اعتقاد دارند ، بايد گفت ؛ وقتی چنين دينی با چنان ادعای عامه پسندی بيايد و از عدالت هيچ خبری نباشد ، در آنصورت آمدن و نيامدن آن هيچ فرقی ندارد . حفظ ديانت و رژيم و فرقه وابسته به چنين دينی که حتی نسبت به تحقق ادعاهای مهم خودش هم قاصر باشد ، چه فايده ای دارد ؟ وقتی دين منسوب به خدا ، نتواند و يا نخواهد عدالت را برپا سازد ، خود بخود نفی غرض کرده و از اعتبار ساقط است و در حقيقت هويت اداعائی خودش را دارا نيست .
شايد کسانی بگويند ؛ متصديان مقصرند وگرنه خود ديانت درست است . پاسخ به چنين ساده انديشی اين است ؛ آيا شارع ادعائی دين ( خدا ) مُرده است که نميتواند گوش متخلفان را بپيچاند ؟
و يا شايد کسانی بگويند ؛ اين متصديان هيچ تخلفی ار عدالت ندارند . پاسخ به اين جماعت اين است ؛ آيا جرم شناختن آزادی بيان عدل است ؟ آيا پاسخ متعرضين به تقلبات اتخاباتی ، گلوله ، زندان ، شکنجه ، تجاوز ، محاکمه نمايشی و فرمايشی ، باج خواهی و ايراد اتهامات واهيست ؟ آيا اشغال اراضی مردم به بهانه های گوناگون ، عدل است ؟ آيا محدود کردن عقيده عدل است ؟ آيا منع تحصيل دانشجويان عدل است ؟ آيا منع اشتغال به کار مردم عدل است ؟ آيا محاکمه نشدن متخلفان دولتی عدل است ؟ آيا مسدود کردن رسانه ها و حبس و شکنجه خبرنگاران عدل است ؟ آيا حبس و شکنجه کردن مدافعان حقوق بشر عدل است ؟ و هزاران نا عدالتی و تبعيض ديگر عدل هستند ؟
در ادامه همان عبارت قرآنی داريم :
وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ
و آهن را كه در آن براي مردم خطري سخت و سودهايي است پديد آورديم تا خدا معلوم بدارد چه كسي در نهان او و پيامبرانش را ياري مي‏كند ، آري خدا نيرومند شكست ناپذير است .
در کل اين عبارت خدای محمد ، هدف از برانگيختن پيامبران را برقراری عدالت توسط مردم بيان کرد . هدف از آوردن ترجمه عبارت قرآنی ، اثبات حمايت خدای اين دين اختراعی از عدالت ( فقط کلمه عدالت نه خود عدالت بمعنی مطلق ) بود . در اين عبارت علاوه بر حمايت لفظی از عدالت ، ابزارهای آهنی را برای اجرای آن مفهومِ تعريف نشده خود ، بکمک گرفت و نوعی آزمون را برای مردم در جهت ياری رسانيدن به خدائی که مثلاً شکست ناپذير است در نظر گرفت . آنچه که بوضوح ميتوان از اين عبارت استنباط نمود اين است که ؛ بايد تشکيلاتی بوجود بيايد و به سلاحهای جنگی مجهز شود و موضوعات مربوط به عدالت را پيش ببرد . شايد خدای محمد از اين نکته غافل بوده که ؛ همين آهنی که به استخدام ايمان آوردنگان او در می آيد ، بيگمان در دسترس دشمنان عدالت او نيز قرار دارد . بنابراين طرح مسئله آهن نميتواند بعنوان يک پشتيبان قدرتمند و بلا منازع آسمانی از طرف عدالت پيشگان مورد استفاده واقع شود . يعنی سلاح آهنی چيزی نيست که فقط در دست عدالت پيشگان باشد و سايرين از آن بی بهره بمانند . در حقيقت اين کتاب مشغول جمع آوری لشگر برای پيشبرد عدالت مورد نظر خودش است و اين همان شکل قيام ، شورش و تأسيس فرقه و طايفه و بنيانگذاری سلسله سلطنت را دارد که در گوشه و کنار جهان سابقه داشته و چيز جديدی نيست و نميتوان از اين عبارت قرآنی و عملکرد بر مبنای آن ، يک تفوق خدائی را مشاهده نمود . و اساساً آوردن کلمه عدالت ( قسط ) در اين عبارتِ منسوب به آسمانی ، نمايش باغ سبزِ عوامفريب و همانند تيری در تاريکی است که ميتواند فقط افراد ساده انديش را بدور پرچم محمد گرد آورد و به بهانه دستيابی به عدالت ، موجبات خونريزی را فراهم آورد و نهايتاً فرقه مدعی اتصال به آسمان را برای زمان و مکان محدودی به قدرت برساند .
خلاصه اينکه نشانه صحت يک ايدئولوژی ، عدالت است که فعلاً مشاهده نميشود و دليلی هم برای باقی ماندن آن وجود ندارد .
و اما حفظ رژيم بسيار دير شده :
بايد به متصديان فرقه رژيم اسلامی گفته شود که :
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : مردم با انديشه پاک عدالتجويانه به خطای سهوی به شما نابکاران تاريک انديش اعتماد کردند و شما به آنان دروغها گفتيد و به فکر نام و نان خود بوديد ، انبانها اندوختيد و کاخها افراشتيد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : سفارت آمريکا را بر خلاف مقررات بين المللی به بهانه جاسوسی که يک امر مرسوم در نمايندگيها است ، تصرف کرده و ميهمانان خود را به گروگان گرفتيد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : در جنگ دست ساخته ای با ديوانه ای مثل صدام ، تمام ثروتهای ملی را بکار گرفتيد و با طرح شعارهای پوچ و بی اساس ، آنرا هشت سال بر ملت ايران تحميل کرده ايد و مردم بسياری را در اين راه قربانی نموديد و هنوز هم از آن رسوائی بی کفايتی خود به اسم دفاع مقدس ياد ميکنيد و اذهان مردم را شستشو ميکنيد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : گماشتگان بر مسند قضا نشانديد و شاکيان عليه دستگاههای دولتی را با صدور احکام جانبدارانه ، سرگردان و بلاتکليف کرديد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : جمع کثيری از مردم را به اتهامات و جرمهای واهی در بيدادگاههای فرمايشی ، به جوخه های مرگ و بدست جلادان سپرديد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : روابط تجاری خارجی را ممری برای زراندوزی شخصی خودتان بر عليه اقتصاد ملی برگزيده ايد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : بطور مخفيانه در پی دستيابی به تسليحات اتمی بوده ايد و ميلياردها دلار از ثروتهای ملی را در اين راه ناروا و غير انسانی بهدر داده ايد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : از ترس برملا شدن خيانتهای خودتان ، رسانه ها را بستيد و فيلتر گذاری کرديد و خبرنگاران را حبس نموده و در زندانها شکنجه کرده و به قتل رسانيده ايد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : در زندانها در طول اين سی ساله به زنان و دختران و حتی اينبار تحت عنوان مجوز سختگيری اسلامی ، به مردان نيز تجاوز کرده ايد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : صنايع بزرگی را به اعوان خود پيشکش کرده ايد که موجب فلج شدن صنايع بومی ايران و هدر رفتن استعدادهای انسانی و پتانسيلهای اقليمی و تخريب محيط زيست ايران شده و شرافت ناشی از اشتغال مفيد و مولد از اين سرزمين رخت بر بست و باعث بروز و گسترش انواع فساد ، شرارت و اعتياد گرديد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : علم را قدغن کرده و خرافاتی بنام احاديث و آيات واهی را با تلقين ، تداعی و تکرار ، بجای آن نشانيده ايد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : با سرمايه های اين ملت ، به جنگ افروزی بين ملتها دامن زده ايد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : با استخدام جيره خواران ، به تقويت سياهی لشگر پرداخته ايد و تورم اقتصادی به ارمغان آورده ايد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : با فيلترگذاری در انتخابات ، رأی و خواسته های واقعی مردمی که صاحب اين سرزمين هستند را ناديده گرفتيد و در مجالس فرمايشی خود ، قوانين ضد بشری و ضد خدائی گذرانيديد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : اعتراضات مردمی را اغتشاش و مردم را خس و خاشاک و اعتشاشگر معرفی کرديد و چون مير غضبانی نسبت به جان و مال و نواميسشان تعدی نموديد .
آنزمان ميبايستی بفکر حفظ رژيم باشيد که : در شعار ؛ « مرگ بر ضد ولايت فقيه » برای همگان آرزوی مرگ کرديد .
..................................................
هم اکنون برای حفظ اين رژيم پوچ انديش ، بسيار دير شده و ديگر اين امکان وجود ندارد .
بلی ترک قدرت بسيار دشوار است ، چون همزمان بايد پاسخگوی جنايات خودتان هم باشيد .
ديگر برای همگان روشن است که شما حتی آن اسلام بی اصالتی که ميگوئيد به آن معتقد هستيد ، نيستيد . چون اسلام علی رغم بی اصالتی و ستيزه جوئی ، دارای نقاط مثبتی است که ميتوان در آن نفوذ نمود و آنرا به حدودی از ملايمت و مدارا وا داشت که آن ، وجوب و آزادی امر به معروف و نهی از منکر و همچنين ضرورت رفتار شايسته با مسلمانان است که در شمايان يافت نميشود و شما همه مردم را اعم از مسلمان و غير مسلمان ، ملت مغلوب به حساب می آوريد و با آنان چون بردگان رفتار ميکنيد .
موضوعی که شما آنرا بنام نظام ميخوانيد ، همان جماعت تاريک انديشی است که ميخواهد بر ارکان سياست ، منابع اقتصادی و فرهنگ يک سرزمين بعنوان يک پايگاه ، حاکم باشد . اين جماعت بمراتب از مغولان ، تتاران ، نازيان ، طالبان و العقاعده برای ايران و جهان خطرناکتر است و اهداف شومی را تعقيب ميکند .

هیچ نظری موجود نیست: